تاريخ : | 18:12 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

دوستت داااااااااااااااااااااااارم.

MANO O ARTIM
تاريخ : | 23:34 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

دوستای گلم اگه میشه شما هم این پستو تو وبلاگتون بزارین

شاید بتونین کمک بزرگی باشین برای خوانواده هلنا جون

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 12:44 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza


* * * * * * * * * * * * * * * * * 

بچه بودم وقتی اسفناج میخوردم احساس میکردم زورم بیشتر شده و میرفتم تو کوچه دعوا
کتک میخوردم برمیگشتم به ملوان زبل فحش میدادم!!!
 

 * * * * * * * * * * * * * * * * *

بچه خسیسه نمره بيست مي گيره. باباهه مي زنه زیر گوشش بهش ميگه : کره خر تو که با 10 هم قبول مي شدی، لازم بود اين همه خودکار مصرف کني ؟


 * * * * * * * * * * * * * * * * *

خدا کنه تا بیشتر از ۹ ساله دیگه زنده بمونیم و بریم تو سال ۱۴۰۰
بعد هی بگیم : شماها یادتون نمیاد ما صده سیصدیا...
خیلی فاز میده ؛ حس آثار باستانی بودن به آدم دست میده...

 * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
کرایه تاکسیا داره به سمتی میره که دیگه صرف نمیکنه بریم سر کار!
 

* * * * * * * * * * * * * * * * *


یکی از فانتزی هام اینه که مثلا چندتا زن با هم بگیرم بعد خیلی با هم مهربون و همدل باشن و منم هی صداشون کنم عَیالات متحده...
 
 * * * * * * * * * * * * * * * * *

خدایا،پس کی این جوراب سوراخ مد میشه ما راحت شیم !
 
 

* * * * * * * * * * * * * * * * *

بعضیا هم هستن که به هرکی میرسن میگن تو نیمه ی گمشده ی منی که دنبالش میگشتم …
خب لامصب مگه نیمه ی گمشده ی تو به چند قسمت مساوی تو جهان تقسیم شده که هر دفعه یکیشو پیدا میکنی؟


* * * * * * * * * * * * * * * * *

شمایی که وقتی از عابر بانک پول میگرید، می‌شمریدش، حالا گیرم که کم بود، چی كار ميخوای بكنی؟؟؟
هـــــــــــان؟


* * * * * * * * * * * * * * * * *

ای کسانی که همش میرید سراغِ یخچال، بعضی وقتا درِ فریزر رو هم باز کنید شاید بستنی‌ای آنجا خفته باشد...


* * * * * * * * * * * * * * * * *

هروقت دلم میگیره میرم سر پیانوم...
بعدش میبینم عههه پیانو ندارم و برمیگردم رو میز ضرب می زنم


* * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم تو کوه داد زد یعنی از من خوشگل تر وجود نداره ؟
صدا اومد نداره نداره نداره...
هیچی دیگه! خیالم راحت شد، برگشتم


* * * * * * * * * * * * * * * * *
 
اگه گفتی سوراخ های روی نمکدون واسه چیه؟
واسه اینکه نمکها خفه نشن
  
* * * * * * * * * * * * * * * * *
در رمانتیک بودن ما همین بس که هم شمع داریم و هم پروانه !
(امضا : جمعی از اتومبیل ها)
www.bestlife.reza.loxblog.com     

MANO O ARTIM
تاريخ : | 12:33 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

گفتم: واقعا داری میری؟

 

گفت: آره...

 

گفتم: منم بیام؟

 

گفت: جایی که من میرم جای ۲ نفره نه ۳ نفر!

 

گفتم: برمی‌گردی؟

 

فقط خندید…

 

اشک توی چشمام حلقه زد،

 

سرمو پایین انداختم،

 

دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد

 

گفت: تو کجا میری؟

 

گفتم: میرم بالاخره یه جایی...

 

گفت: تنها نریا، یکیو با خودت ببر...!

 

گفتم: جایی که من میرم جای ۱ نفره نه ۲ نفر!

 

گفت: برمی‌گردی؟

 

گفتم: جایی که میرم راه برگشت نداره!

 

من رفتم اونم رفت...

 

ولی اون مدتهاست که برگشته و با اشک چشماش

 

خاک مزارمو شستشو میده...


MANO O ARTIM
تاريخ : | 12:30 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

............

در روز هایی که دلم شکسته بود

 

 

یاد حرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت:

 

 

«پینوکیو!چوبی بمان!آدم ها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست.»


MANO O ARTIM
تاريخ : | 12:22 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 
 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 3:34 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza
MANO O ARTIM
تاريخ : | 20:7 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

                                           اینم واقعیت که تو ایران کم پیش نمیاد....

 

 

دختری پشت یک هزارتومنی نوشته بود:پدر معتادم بخاطر

 

تو منا یک شب دست صاحب خانیمان داد

 

خدایا چقدر میگیری؟ شب اول قبر به جای اینکه

تو اول از من بپرسی من از تو بپرسم؟...چرا؟؟؟؟؟

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 16:45 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

حوا که باشی بعضی ها هوا برشون میداره که آدمند...

                                                       www.bestlife.reza.com      

 

خدایا من معنی قسمت و حکمت رو نمی دونم اما....
تو معنی طاقتو میدونی مگه نه؟؟؟

 

 

 

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 13:46 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza


 

بر گرفته از پایگاه taknaz

MANO O ARTIM
تاريخ : | 13:29 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

تا حالا دقت کردین

 

دقت کردین همه به چراغ راهنمایی میگن چراغ قرمز.

MANO O ARTIM
تاريخ : | 3:35 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

...نقطه سر خط

               این بار تو بگو؟

MANO O ARTIM
تاريخ : | 3:16 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza


نمیدونم چطوری...............

 

نمیدونم چطوری تو رو بدست بیارم

به کی بگم

به عمو  به دایی آیا درک میکن؟

یا به خدایی که زیبایی را در وجود تو قرار داد

خسته ام از نوشتن کلام عشق....

خسته ام از عشق نوشتن....

اگر نیز گهگاهی می نویسم به خاطر وجود تو است عشق من...

اگر عشق برایم ذره ای معنا دارد ،

و اگر ذره ای ازاحساس آن در وجودم

باقی مانده است به خاطر وجود تو است ای بهترینم....

تو نباشی همان یک ذره عشق نیز در وجودم نخواهد بود!

دیگر عشق برایم هیچ معنایی نخواهد داشت ...

اگرمینویسم ازعشق،بدان که تنها از تو و

 از عشق تو می نویسم...

مینویسم که تو بهترینی .. مینویسم که تو لایق ترینی....

مینویسم تا بخوانی و به خودت افتخار کنی...

افتخار کنی که مانند تو کسی نیست!

مثل من کسی عاشق نیست ، به پاکی و نجابت تو کسی در این

دنیا پیدا نخواهد شد!

تو پاکترینی ، تو بهترینی ای نازنینم...

تا زمانی که توبرای من باشی،

عشق من باشی خواهم نوشت ...

تمام این احساسات عاشقانه که در این دفتر عشق میخوانی

برای تو و به خاطر وجود تو هست....

اگر اینهمه احساسات زیبا در وجود من است ،

 

 

به خاطر تو هست وهمه آنها را مدیون تو هستم عزیزم....

میدانم که بعد از تودیگر تنهایم و

 

 

عشقی رانخواهم یافت زیراعشق

واقعی در این زمانه دیگر نیست ، و اگر هنوز کلامی از عشق

در این دنیاست آن عشق و آن کلام مقدس تویی!

و افتخار میکنم به خودم که همان یک عاشق

واقعی در این دنیا نیز عشق من است!

تنها دختری که من دوسش دارم فقط تویی

عزیزم خیلی دوست دارم ..

ای اولین و آخرین عشق در این دنیا برای من  تو را می پرستم و

دیوانه وار عاشقت هستم

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:22 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

این یه قانونه

با قانون آدما نجنگ

غرورت له میشه

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

MANO O ARTIM
تاريخ : | 20:1 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

خوشگله!

MANO O ARTIM
تاريخ : | 18:34 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

GetBC(48);

تاريخ : | 2:54 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

MANO O ARTIM
تاريخ : | 2:0 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

Love picture - animals, ducklings, photo by Lab2112

MANO O ARTIM
برچسب‌ها: pic,


MANO O ARTIM
تاريخ : | 1:44 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

MANO O ARTIM
تاريخ : | 1:43 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

از یک عاشق شکست خورده ای پرسیدم :

    بزرگترین اشتباه ؟ گفت : عاشق شدن       گفتم بزرگترین شکست ؟ گفت : شکست عشق

گفتم بزرگترین درد ؟ گفت : از چشم معشوق افتادن

          گفتم بزرگترین غصه ؟ گفت : یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

                                  گفتم بزرگترین ماتم ؟ گفت : در عزای معشوق نشستن

     گفتم قشنگترین عشق ؟ گفت : شیرین و فرهاد

     گفتم زیباترین لحظه ؟ گفت : در کنار معشوق بودن

    گفتم بزرگترین رویا ؟ گفت : به معشوق رسیدن

         پرسیدم بزرگترین آرزوت ؟ اشک تو چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت : مرگ

MANO O ARTIM
تاريخ : | 20:17 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

آدماي اين دوره زمونه دلداري بلد نيستن


 

عشق يعني انتظار...

 

 

نشسته بود روي زمين و داشت يه تيكه هايي رو از روي زمين جمع مي كرد.

بهش گفتم: كمك نمي خواي؟ گفت:نه.

گفتم: خسته مي شي بذارخوب كمكت كنم ديگه.

 

 

گفت: نه خودم جمع مي كنم.

 

 

گفتم:حالا تيكه ها چي هست؟بد جوري شكسته معلوم نيست چيه؟


نگاه معني داري كرد و گفت:قلبم. اين تيكه هاي قلب منه كه شكسته.

 

 

 خودم بايد جمعش كنم

بعدش گفت : مي دوني چيه رفيق؟آدماي اين دوره زمونه دل داري بلد نيستن.

وقتي مي خواي يه دل پاك و بي ريا رو به دستشون بسپري هنوز تو دستشون نگرفته ميندازنش زمين و

 

 

مي شكوننش......

 

 

مي خوام تيكه ها ش رو بسپرم به دست صاحب اصليش اون دل داري خوب بلده

 آخه مي دوني اون خودش گفته كه قلبهاي شكسته رو خيلي دوست داره

 

 

ميخوام بدم بهش بلكه اين قلب شكسته خوب شه.

 

 

تيكه هاي شكسته ي قلبش رو جمع كرد و يواش يواش ازم دور شد. و من توي اين فكر كه

 

 

چرا ما آدما دل داري بلد نيستيم موندم

 

 

دلم مي خواست بهش بگم خوب چرا دلت رو مي سپردي دست هر كسي؟

 

انگاري فهميد تو دلم چي گفتم. بر گشت و گفت: دلم رو به

دست هر كسي نسپردم اون براي من هر كسي نبود.

گفت و اين بار رفت سمت دريا..........

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 20:5 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 17:26 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

MANO O ARTIM
تاريخ : | 14:17 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

MANO O ARTIM
تاريخ : | 13:8 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

 

 

 

 

-

   در اخرين لحظه ديدار به چشمانت نگاه كردم و گفتم بدان آسمان قلبم با تو يا بي تو بهاريست

----------------------------  ----------------------------

  شايد آن روز كه سهراب نوشت : تا شقايق هست زندگي بايد كرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشت بايد اينجور نوشت هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچك و ياس زندگي اجبارست

----------------------------  ----------------------------

   خيال ميکردم عشق عروسکي است که ميتوان با آن بازي کرد ولي افسوس اکنون که معني عشق را درک کرده ام فهميده ام که خود عروسکي هستم بازيچه دست سرنوشت

---------------------------- ----------------------------

   خيلي سخته که توي پايیز با غريبي آشنا شي، اما وقتي که بهار شد يه جورايي ازش جدا شی

----------------------------  ----------------------------

   گرچه سكوت بلندترين فرياد عالم است ولي گوشم ديگر طاقت فريادهاي تو را ندارد كمي با من حرف بزن

----------------------------  ----------------------------

   اشك ها اسكي سواراني ماهرند كه از زير چشم ها شروع به حركت مي كنند و از گونه ها با مهارت مي پرند و در كنار لب ها از خط پايان مي گذرند

----------------------------  ----------------------------

   خداوندا چرا دل آفريدي ؟ چرا اين دل را عاشق آفريدي ؟ اگر عاشق شدن جرم و گناه است چرا سيماي زيبا آفريدي ؟

---------------------------- ----------------------------

   وقتي دهکده اي آتش مي گيرد همه دودش را مي بينند اما وقتي قلبي آتش مي گيرد کسي شعله اش را نمي بيند

----------------------------  ----------------------------

   وقتي كبوتري شروع به معاشرت با كلاغها ميكند پرهايش سفيد ميماند، ولي قلبش سياه می شود

----------------------------  ----------------------------

   روي ديوار مقابل پنجره‌ات قلبي كشيدم زيبا، تا ارزش عشق هميشه در خاطرت باشد، امروز تو راديدم كه روي قلبم مي‌نوشتی: زباله‌هايتان را در اين محل نگذارید

---------------------------- ----------------------------

   اين روزها انگار باد به گوش آدمها مى رساند ، که چقدر تنهايم ؛ عجيب است همه مى خواهند دوستان خلوتشان را ، با من قسمت کنند ! حتما چشمهايم هر صبح ، به راحتى باران ديشب را ، لو مى دهد

-------------------------------------------------------

   چه ساده با گريستن خويش زنده مي شويم و چه ساده در ميان گريستن مي ميريم و در فاصله ي اين دو به سادگي چه معمايي مي سازيم به نام زندگي

----------------------------  ----------------------------

   دوست داشتن کسي که لايق دوست داشتن نيست اسراف محبت است

--------------------------- ----------------------------

   چشمامو وقف تــو کردم، دل به خلوت تــــو بستم ، هم ترانه پس كجايي؟! من كه مردم از جدايـی، دل شكسته و غــريبم، جون ميدم اگـــه نيايی

----------------------------  ----------------------------


 

 

 


MANO O ARTIM
تاريخ : | 12:8 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

دوستان عزیز سلام/بسیار خوشحالم که در این وبلاگ میباشید ما با قرار دادن جملات طنز

به جز خنده قصد دیگری نداشته وامیدواریم با این قصد ما همیشه جوانان ما شاد باشند....

ارزوی موفقیت برای همه................

---------------------------- ----------------------------

   یه توپ دارم قلقليه ....... موهاي سرم فرفريه ..... مسیج جديد نداشتم سرت كلاه گذاشتم

----------------------------  ----------------------------

   امروز سالگرد تولد پت و مته ! تو هم مثل من اين روز رو به خنگ ترين کسي که ميشناسي تبريک بگو!!! جنبه داشته باش واسه خودم نفرست

----------------------------  ----------------------------

   برداشتن قدمهاي بزرگ در زندگي باعث پاره شدن خشتك انسان ميشود

----------------------------  . ----------------------------

   دو تا یارو داشتن تو يه ماشين بمب كار ميذاشتن يكيشون به اون يكي ميگه: اگه اين بمب الان منفجر شه چي كار كنيم؟ اون يكي ميگه نگران نباش من يكي ديگه دارم

----------------------------  ----------------------------

   یارو داشت گريه می کرد. باباش پرسيد چی شده؟ گفت: عاشق شدم! باباش گفت حالا عاشق کی هستی؟ گفت: هر کسی که شما صلاح بدوني

----------------------------  ----------------------------

   بند تمبونتیم، ولمون کنی هم ما میریم هم آبروتو می بریم

----------------------------  ----------------------------

   بچه یارو از پدرش مي‌پرسه: بابا، ماه نزديك‌تره يا اصفهان؟ یارو ميزنه پس گردنش و ميگه: آخه پدرسگ، معلومه ديگه، مگه تو از اينجا ميتوني اصفهان رو ببيني

----------------------------  ----------------------------

   اگر خسیسه برات يه اس ام اس (پیامک) داد ، بدون که به يادته ، اگردو تا اس ام اس (پیامک) فرستاد بدون که خيلي خاطرت مي خواد ، اگر سه تا اس ام اس (پیامک) فرستاد ، بدون که موبايل مال خودش نيست

----------------------------  ----------------------------

   مي دوني سر دره مطب جراحي پلاستيک چي نوشته؟لولو تحويل ميگيريم هلو تحويل ميديم

---------------------------- ----------------------------

   مي خواستم شمع باشم تا آخر عمر برات بسوزم... ولي نامرد اديسون برق رو اختراع كرد

----------------------------  ----------------------------

   به یارو ميگن چرا زنتو باچاقو كشتي ميگه والا وضع ماليمون خوب نبود كه تفنگ بخرم

----------------------------  ----------------------------

   یارو نشسته بود سر جلسه کنکور. سؤالا رو پخش می کنن و یارو اول یه پنج دقیقه ای مبهوت به سؤالا خیره میشه . بعد یه پنج تومنی از جیبش در میاره شروع می کنه تند تند شیر یا خط کردن و پاسخ نامه رو پر میکنه . بعد 50-40 دقیقه مراقب میبینه یارو خیس عرق شده و مرتب یه سکه رو میندازه بالا و زیر لب فحش میده . میره جلو می پرسه داری چیکار میکنی؟ یارو می گه همه سؤالا رو جواب دادم . دارم جوابامو چک میکنم

----------------------------  ----------------------------

   افسر داشته امتحان رانندگي ميگرفته. از یارو ميپرسه: اگه يه نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟ یارو ميگه: برف پاك كن جناب سروان! افسر تعجب میکنه، ميپرسه: يعني چي؟ یارو ميگه: جناب سروان، يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف

---------------------------- ----------------------------

   بی غیرته پاي كامپيوتر جو گير ميشه زنشو سند تو ال ميكنه

---------------------------- ----------------------------

   اگه ديدی جوانی بر درختی تکيه کرده بدان بنزين نداره سکته کرده

----------------------------  ----------------------------

   از خـدا يـه گل خواسـتــم،اون بـه مـن يـه بـاغ داد من از خدا يه درخت خواستم،اون به من يه جنگل داد میترسم از خدا تو رو بخوام بهم یک گله گوساله بده

---------------------------- ----------------------------

   به یارو ميگن بچت حشيش مي‌كشه ميگه حشيش چيه؟ ميگن يه چيزيه كه آدم مي‌كشه و ميره تو فضا. شب پسرش مياد خونه و یارو بهش ميگه اصغر حشيش مي‌كشي؟ پسره ميگه نه بابا چطور مگه؟ یارو ميگه خفه شو پدر سگ، مردم تو آسمونا ديدنت

----------------------------  ----------------------------

   از یارو مي پرسن؟ چه طوري یارو شدي ؟مي گه: اولش تفريحي بود

---------------------------- ----------------------------

   به یارو ميگن علي يارت ميگه ما تيممون تكميله يار خودتون

-------------------------------------------------------

   يه روز به یارو مي گن : دو دو تا ميگه : 4 تا مي گن :اه اه جکو خراب کردي رفت

---------------------------- ---------------------------- 

 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 10:40 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

اینکه پدر پولداری نداری مقصر نیستی

ولی اگه پدر زن و پدر شوهر پولدار پیدا نکنی خودت مقصری !

.

.

.

میگم تا حالا دقت کردین تو خونه یه سری وسایل هست

که همیشه همه جا میبینیشون ؟ اما خدا اون روز رو نیاره که بهشون احتیاج پیدا کنی !

یعنی کلا از چرخه هستی محو میشن !

.

.

.

جملات خنده دار جدید

نمیدونم چه مواد شیمیایی داره قطرات بارون !

به محض رسیدن به زمین اکثر تاکسی ها تبدیل به تاکسی دربست میشوند :|

.

.

.

آهای حسود ، دیگه نمی خوام کور بشی !

گناه داری

از خدا میخوام دو تا چشم اضافه بهِت بده که بیشتر بسوزی :) )

.

.

.

طنز و سرگرمی

این که میگن خوشگلی وخوشتیپی دردسر داره ، واقعا حقیقت داره

خواستم تجربه شخصیم رو گفته باشم !

.

.

.

شارژ ایرانســــــل میگیرم باهاتـــــون تو بـــــارون قدم میــــزنم :D

.

.

.

راد اس ام اس

دقت کردی هیچکس به سکوت آدم نمیرسه همه منتظرن به فریاد آدم برسن !؟

.

.

.

محبتت رو از کسی دریغ نکن ولی به قدری به کسی محبت کن

که بعدا مجبور نشی ثابت کنی که خر نبــودی !

.

.

.

تنها زمانی مشتری ها با لبخند وارد مغازه میشوند

 

که میخوان جنسی رو تعویض کنن یا پس بدن:)!!


 

MANO O ARTIM
تاريخ : | 4:4 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

MANO O ARTIM
تاريخ : | 4:3 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

 

 

روی نیمکت پارک نشسته بود و به لباسهای کهنه فرزندش و تفاوت او با بچه های دیگر نگاه می کرد،

 

 

 

ماشین گران قیمتی جلو پارک ایستاد و مرد شیک پوشی از آن پیاده شد

 

 

 

و با احترام در ماشین را برای همسرش که پسرکی در آغوش داشت باز کرد.

 

 

 

با حسرت به آنها نگاه کرد و از ته دل آه کشید.

 

 

 

آنها کودک را روی تاب گذاشتند.

 

 

 

خدایا! چه می دید! پسرک عقب مانده ذهنی بود.

 

 

 

با نگاه به جستجوی فرزندش پرداخت، او را یافت که با شادی از پله های سرسره بالا می رفت.

چشمانش را بست و از ته دل خدا را شکر کرد

 

MANO O ARTIM